حکایت همه کَس-یک کَس-هرکَس و هیچ کَس:)


چهار نفر بودند بنام های همه کس - یک کس - هر کس و هیچ کس


یک کار مهم وجود داشت که میبایست انجام می شد و از همه کس خواسته شد آن را انجام دهد .


همه کس میدونست که یک کسی آن را انجام خواهد داد .


هر کسی میتوانست آن را انجام دهد اما هیچ کس آن را انجام نداد .                          
 


یک کسی از این موضوع عصبانی شد به خاطر اینکه این وظیفه همه کس بود .


همه کس فکر می کرد هر کسی نمی تواند آن را انجام دهد اما هیچ کس نفهمید که هر کسی آن را انجام نخواهد داد .


سرانجام این شد که همه کس یک کسی را برای کاری که هر کسی نمی توانست انجام دهد و هیچ کس انجام نداد سرزنش کرد:)

                         




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

    goli می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1392/12/15/4 و 21:52 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    goli می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1392/12/15/4 و 21:51 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    reyhaneh می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1392/6/24/7 و 21:34 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    reyhaneh می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1392/6/24/7 و 21:34 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    فاطره می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1392/6/24/7 و 1:11 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

    فاطره می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1392/6/24/7 و 0:53 دقیقه ارسال شده.

    [Comment_Content]

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: